"من در طول تجربه OBE (تجربه خارج از بدن) خود، گنبد را دیدم. داریوس جی. رایت" کانال یوتیوب «زندگی و فراتر از آن» – ۸ آوریل ۲۰۲۵ : فضا آنطور که به ما گفتهاند نیست. هیچ چیزی که آنها بیان کردهاند، از این نظر در واقع دقیق نیست. وقتی بیرون هستید، این شکلی به نظر میرسد. و به همین دلیل است که من این را درست کردم. بنابراین، میتوان گفت، افرادی که اینجا هستند، بیایید فقط بگوییم که آنها روح هستند و از بیرون به این مکان نگاه میکنند. و شما فلک را در بالا روی یک مکانی دارید. و شما ساختار را دارید. مکانی که در آن هستیم ثابت و غیرقابل تغییر است. و شما همه ی مکانهای دیگر خلقت را دارید که بر اساس اراده روح در اینجا، یا در اینجا هستند. همه سازههای مختلف، همه کائنات مختلف. اما این کائناتی، این ساختاری که ما در آن هستیم، اینگونه به نظر میرسد. و بنابراین، وقتی به کتاب مقدس نگاه میکنید که چگونه آنها بیان کردهاند، "آبهای بالا، آبها از آبها جدا شدند"، "خداوند آسمانِ قلمرو زمینی را آفرید." این در واقع درست است.
اما نیمۀ دیگرش را ندید، دلیلش همین است. بنابراین به نظر میرسید که آنها فقط نیمی از آن را نشان دادند، پس او نیمی از آن را دید زیرا نیمۀ دیگر بهنوعی از چشم درون او پنهان مانده بود، فکر میکنم به این دلیل که ما بیشتر فقط در نیمهای از زمین زندگی میکنیم و در نیمۀ دیگر افراد دیگری زندگی میکنند. یا بهنوعی شاید بعضی از مردم نمیتوانند کل تصویر را ببینند. بعضی از غیبگوها کل تصویر را اینطور نمیبینند.حتی مثلا "بابا وانگا"، او در یکی از پیشگوییهایش چیزی گفت مبنی بر اینکه یک "منجی" جهانی هست، که یک زن است. و افراد زیادی از این منجی زن پیروی نمیکنند. اما 'بابا وانگا' نمیتوانست پیشگویی کند، نمیتوانست دقیقاً بگوید آن "بانو" کجاست یا هویت شخصیاش را مشخص کند، برای مثال. افراد غیبگو، گاهی میتوانند چیزها را از نظر زمان، یا مکان، یا محل سکونت یا رنگ پوست، بسیار واضح ببینند. مثل آقای پارکر، "همیلتون- پارکر"، او گفت آن 'بانوی خوش اقبالی' که رئیسجمهور ترامپ میتواند از او کمک بگیرد، که یک خانم رنگین پوست است، اما این تمام چیزی است که میتواند بگوید. نمیتواند نام، ملیت یا نوع آموزههای معنویای که آن بانو ارائه میدهد، این چیزها را بگوید.بسیاری از آنها بسیار دقیقاند، اما هرگز نمیتوانند به ریزترین جزئیات اشاره کنند. بعضی ها میترسند همه چیز را آشکار کنند. و حتی نوستراداموس، که دقیقتر است. اما وقتی آن "بانوی خاص" را توصیف کرد، گفت که نام او، نام خانوادگی برعکس است، یعنی 'اموس' تبدیل به 'سوما' میشود. اما جرات نکرد اسم 'سوما' را بیاورد. فقط گفت نام خانوادگی 'پیشگو' را برعکس کنید، آنوقت میشود نام آن بانو.یا او گفت که «تیم اقیانوس، پیروز خواهد شد»، چیزی شبیه به آن. آنها فقط بهنوعی به آینۀ نهچندان شفافی نگاه کردند. بعضیها خیلی واضحاند، اما با این حال، هیچکس نمیتواند دقیقاً واضح باشد، انگار جلوی آن آینه ایستادهاید و به خودتان، به آن آینۀ شفاف و به صورت خودتان نگاه میکنید و با جزئیات میدانید که چه شکلی هستید.اما هنوز، با این حال، نمیتوان آنها را سرزنش کرد، آیا میتوان؟ بسیاری از آینهها، آنها هم واقعیت را منعکس نمیکنند. هر وقت در آینه خودم را میبینم، خیلی جوان و زیبا به نظر میرسم. اما این آنقدر درست نیست. چون آینهها—نمیدانم، شاید آینههای بهتری وجود دارند اما بسیاری از آینههای کوچکی که مثلاً من از پمپ بنزین خریدهام و نگه داشتهام تا استفاده کنم، آنها به من کیفیت دقیق ظاهرم را نشان نمیدهند. گاهی قیافه را بهتر نشان میدهند. بعضی آینههای دیگر شما را بدتر نشان میدهند. به شانستان بستگی دارد و شما فقط باید هر چه که هست را بپذیرید. و گاهی، دوربین و ویدیو هم جزئیات دقیق ظاهر شما، صورتتان یا چنین چیزهایی را نشان نمیدهند. اما خوب است، این روزها هر کسی میتواند زیبا شود. آینه مرا زیبا نشان میدهد، اما فکر نمیکنم آنقدر زیبا باشم، چون وقتی دستهایم را بیرون با دستهایم در آینه را مقایسه میکنم، متفاوت هستند. همچنین، کارما و انواع چیزها باعث میشوند که شما متفاوت از آن چیزی که میخواهید به نظر برسید، نشان داده شوید. یک لحظه صبر کنید، چک میکنم که آیا دستگاه ضبط کار میکند یا نه. بسیار خب. کار میکند.کارما همچنین باعث میشود که شما روز به روز متفاوت به نظر برسید. بعضی روزها بهتر به نظر میرسید، بعضی روزها بدتر. مشکلی نیست. ما زیاد عمر نمیکنیم. من خوشحالم که این شانس را دارم که این نوع نگرش "رها کردن" را برای خودم داشته باشم. من زیاد نگران خودم، ظاهرم و اینکه باید چه شکلی باشم، نیستم. قبلاً اینگونه بودم، مسلمه، من هم مثل همه بودم، به ظاهرم و از این جور چیزها اهمیت میدادم. و بعد، مخصوصاً وقتی که استاد شدم و این کار را به عهده گرفتم، باید مراقب میبودم که جلوی دوربین خوب به نظر برسم. اما حالا در طبیعت زندگی میکنم. این سوال به ذهنم خطور نمیکند و من خیلی خوشحالم. لازم نیست به این فکر کنم که امروز چه نوع لباسی باید بپوشم. تمام لباسهایی که در سالهای گذشته، تا سالی که به اعتکاف آمدم، پوشیده بودم، همه آنها را باید می پوشیدم. من در انتخاب لباسی که میخواستم بپوشم آزاد نبودم. میتوان گفت که دقیقاً آن توسط اراده بهشت دیکته و کنترل میشد. اما حالا در طبیعت هستم، فقط با یک دستگاه ضبط کوچک. برایم مهم نیست چون کسی به من نگاه نمیکند. مطمئن نیستم، اگر دوباره بین عموم ظاهر شوم، آیا نگران آن خواهم شد یا نه.Photo Caption: در جنگل میتوان هرطورکه میخواهیم زیبا و رها باشیم!نجات دادن خودتان چقدر آسان است!! قسمت ۱ از ۱۵
2025-06-19
جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
سلام به همه. حال همگی چطور است؟ امیدوارم حالتان خوب باشد، چون این روزها حال خوب داشتن کار آسانی نیست. برای من هم همینطور. فقط میخواهم بهعنوان یک دوست با شما صحبت کنم، بهعنوان شهروند دیگری در این دنیا، به شما بگویم چهکار میکنم، چه احساسی دارم. اما این روزها کار سادهای نیست.میخواهم برخی چیزهای زیبا و کارهایی که انجام میدهم را به شما بگویم. اما غم انگیز است وقتی مجبورم اخبار را بررسی کنم تا برایتان اخبار خوب پیدا کنم و برایتان اخبار مفید انتخاب کنم، مثلا نکاتی برای سلامتی، و اینکه مردم چگونه از چه موادی برای درمان برخی از بیماریهایشان بدون دارو استفاده میکنند، زیرا گاهی دارو شما را میترساند. همیشه عوارض جانبی دارد. و همۀ توانایی خرید دارو را ندارند. اکثر مردم دنیا وضع مالی خوبی ندارند. اکثریت ضعیفتر، گاهی باید درد و بیماری را نادیده بگیرند، چون استطاعت رفتن به یک شخص پزشک را ندارند. یا در بسیاری از کشورها، اگر پول نداشته باشند، حق ندارند به بیمارستان بروند. مسئله این است.نگاهکردن به دنیای اطرافمان برایم خیلی غمانگیز است، زیرا هیچچیزی در آن نیست که دوست داشته باشم - چیزی که بخواهم مردم در آن زندگی کنند، آن را بپذیرند، تا از آن احساس شادی و رضایت کنند. چون آنها صرفاً شهروندان عادی هستند و متاسفانه باید گفت بسیاری از آنها زیر خط فقر هستند. سازمانهای مردمنهاد (سازمانهای غیردولتی) و سازمانهای خصوصی زیادی هستند که کمکهای بسیار زیادی میکنند، در زمینههای مختلف - مالی، تأمین غذا، مسکن - اما هیچوقت کافی نیست. همچنین، بهدلیل اینکه جمعیت انسانها بهطرز سرسامآوری در حال افزایش است. گاهی، به غذایی که آنها میخورند، یا در رستوران، میبینم که ما به مقدار غذای زیادی نیاز داریم، و چقدر چاشنی غذا و انواع چیزهایی که مردم برای طعم خوب تقاضا میکنند. و من در شگفتم که چگونه سیارۀ کوچک ما میتواند تمام اینها را برای میلیاردها نفر فراهم کند.مثلا وقتی یک مرد هندی، یک مرد واقعا هندی و اصیل را میبینم که غذایش را میپزد - یک بار در اینترنت دیدم - انگار صدها چاشنی جلوش بود: انواع ادویهها، انواع مواد اولیه برای افزودن به غذایی که میپخت. فقط کلی ادویه و کلی چاشنی تا به هر چیزی که آنجا میپزد اضافه کند. خدای من، خیلی، خیلی زیاد بهنظر میرسید. و مسلماً، آن غذا غنی و خوشمزه خواهد بود، اما من در تعجب بودم که زمین چگونه تمام اینها را فراهم میکند؟ ببینید، فقط برای یک مرد، یک خانوار. یک خانوار همین الان هم به این مقدار نیاز دارد. من نه، من به آن مقدار زیاد احتیاج ندارم، اما فقط برای پختن یک غذای هندی، باید کلی ادویه، کلی پودر معطر به غذا اضافه کنید تا واقعاً غنی و خوشمزه شود. و جمعیت جهان همچنان روبهافزایش است. با وجود پاندمیها، جنگها یا بلایای طبیعی در همه جا، جمعیت بشر درحال افزایش است. خدای من! این برای کار من هم سخت است.اما حداقل اخیراً، از چند ماه یا چند سال گذشته، بمباران بلایا، شدت و فراوانیشان کاهش یافته است. خودتان میتوانید آن را ببینید. و اگر چشمان بصیرت شما باز باشد، میتوانید ببینید که کمک هم وجود دارد. حتی من یک مرد را دیدم، کسی که به او "غیبگو" می گویند. یا غیببین. او دید که زمین با گنبدی پوشیده شده است.